در حقیقت من از اون دسته از آدما نیستم که باور داشته باشم گذشته هرکس به خودش ربط داره. این خلاف حقیقتیه که همیشه از پشت درخت ها و پشت سایه ها بهمون نگاه میکنه.

شاید هم قرار باشه خودمون رو گول بزنیم ولی همیشه گذشته ای هست که دنبالمونه و هرچقدر هم بیخیال باشیم بهش، مثل برادر بزرگتر زورگویی هر از گاهی یه پس گردنی میزنه تا حساب کار دستمون بیاد. ولی در کل گذشته ما با خیلی عن مغز های جامعه رابطه تنگاتنگی داره و به نحوی گره خورده. شاید خودمون رو بتونم به اون راه بزنیم ولی بعضی ها هنوز دارن تو اون گذشته زندگی میکنن. شاید ما رد شدیم از خیلی چیز ها و مراحل جدیدی از زندگی رو شروع کرده باشیم اما افرادی از گذشته هامون هستن که هنوز در گذشته هامون هستن و مثل پرونده ای راکد و تموم نشده باقی میمونن. باور اینکه عده ای میتونن گذشته رو ول کنن و از نو بسازن برای من دشواره با همه این احوال حرف های مزخرف رو ول کنیم و درباره من حرف بزنیم.
 
درست حدس زدید من نمیخوام درباره گذشته ام چیزی بگم. شاید اگه علاقه ای هم داشتم حوصله اش رو نداشتم و اونقدر چیزا پشت سر گذاشتم که مثل کوئوت میترسم بنویسم و ترسم از این باشه که اونی که نوشته شده همه اونی نباشه که حس کردم. و یا همه اون چیز ها به فراموشی من سپرده شده باشه و مغز فعالم دائم تولید زباله کنه.
یکی از هزار دلیل من برای نوشتن این بلاگ هم شاید نگه داشتن این چیزاس. شاید هم نه، شاید بعدا ازش پشیمون بشم. مثل پسربچه ای که واسه خود 40 ساله اش نامه مینویسه و وقتی 40 سالش شد اونقدر خجالت زده بشه که نامه رو شوت کنه تو آشغالا.  میتونم حتی اعتراف کنم همین چند دقیقه پیش داشتم این وبلاگ رو پاک میکردم. خیلی سریع به 40 سالگی عقلیم می رسم و گاهی خیلی سریع به 10 سالگیم برمیگردم. شایدم عقب تر. 10 سالگی همچین هم جالب نبود. در هر حال بهتره گذشته مون رو دوست داشته باشیم و بدونیم کی بودیم، کی میخواستیم بشیم، کی شدیم. و الان چی میحواییم بشیم.
 
p.s:  و یا شاید من خیلی شاید و خیلی خیلی استفاده میکنم!

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود موزيک شاد جديد دانلود و اخبار روز تیرآهن و نبشی مجسمه کوثر سخت کوشان Lolo ضربات آنلاک فوری تمامی اپل آیدی ها sm_politic